کد مطلب:28944 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:127

در سوگ امام












2996. امام حسن علیه السلام: ایشان در سوگ علیه السلام چنین سرود:

«كجاست آن كه میان مردم

باب علم پیامبر مصطفی بود؟

كجاست آن كه در قحطسالی

برای مردم، ابر بود؟

كجاست آن كه چون به جنگ می خواندند

پاسخ می داد؟

كجاست آن كه دعایش

مستجاب و پذیرفته بود؟».

نیز از اشعار اوست:

«چشم ها را بگذار بر علی

هر چه می خواهند بگریند.

بر این گریه، گلایه بی غمان را نپذیر

چرا كه قلب تو خالی از درد و غم نیست.

چه شگفت مردی هستی! آن گاه كه مهمانان سواره

در مجلس و نزد تو فرود می آیند.

اندوه او را برطرف می سازی

بی آن كه به سستی و خستگی بگروی».

نیز از آن حضرت است:

«خدا خوار كننده او را خوار كند

و شمشیر فنا را هرگز از سر قاتلانش غلاف نكند».[1].

2997. الكامل - به نقل از ابو الأسود دُئِلی در مرثیه امام علی علیه السلام -:

به معاویة بن حرب برسان كه

هرگز چشم شماتت كنندگان روشن مباد!

آیا در ماه روزه، ما را

به فاجعه شهادت بهترین همه انسان ها نشاندید؟

بهترین كسی را كشتید كه بر مركب ها سوار شد

و آنها را رام كرد و به راه انداخت و بهترین كسی كه بر كِشتی نشست.

و بهترین كسی كه كفش به پا كرد و راه پیمود

و بهترین كسی كه آیات مثانی (سوره حمد) و قرآن مبین را خواند.

هرگاه با سیمای پدر حسین روبه رو می شدی

ماه تمام را می دیدی كه بینندگان را خیره می ساخت.

قریش هرجا كه بودند، می دانستند

كه تو در شرافت و دین از همه برتری.[2].

2998. الكامل - به نقل از ابی زبید طایی در سوگ علی بن ابی طالب علیه السلام -:

نیكان بزرگوار، هر اخلاق برجسته ای كه دارند

همه مدیون و وابسته به مردی هستند كه خداوند، او را برای دین برگزید.

طبیب بینایی كه از انگیزه ها و كینه های مردان آگاه بود

و حامل علم پیامبر بود و در این كار، همتا و همانندی نداشت.

قطره ای بود كه چون وقتش رسید، فرو چكید

و هر چیز را زمان و اندازه ای معیّن است.

تا آن كه در مسجدی پاك، بر پیشوایی هدایتگر نشست

اگر چه گروهی او را در پناه داشتند.

مقدّر شد كه ابو الحسن علیه السلام وارد بهشت شود

و پس از او برای قاتلش آتش واجب گشت.[3].

2999. امام صادق علیه السلام: چون امیر مؤمنان كشته شد، صعصعة بن صُوحان چنین سرود:

هلا، برادرم! كیست كه شمیم عطر تو را آورَد؟

و كیست كه شِكوه ام را نزد او برم؟

حوادث دهر گذرا، تو را دربر گرفت

آری، حوادث روزگار، این چنین می گسترد و درهم می پیچد.

تو در حال حیات برایم موعظه ها داشتی

و امروز، بیش از دوران حیاتت برایم مایه پند و موعظه ای.[4].

3000. مناقب آل أبی طالب - به نقل از ابو صالح -: چون علی بن ابی طالب علیه السلام كشته شد، ابن عبّاس گفت: امروز، از سرزمین مدینه، فقه و دانش كاسته شد. سپس گفت: كاهش زمین، به فقدان عالمان آن و بهترین های اهل زمین است. خداوندْ این دانش را از سینه مردان جدا نمی كند، بلكه با گرفتن دانشمندانْ دانش را می گیرد، تا آن جا كه وقتی دانایی باقی نمانْد، مردمْ نادانان را به ریاست می پذیرند. پس آنان مورد سؤال قرار می گیرند و بدون آگاهی فتوا می دهند، كه هم گم راه می شوند و هم گم راه می كنند.[5].

3001. بحار الأنوار - به نقل از لوط بن یحیی، از اساتید روایتش -: چون امیر مؤمنان به خاك سپرده شد، صعصعة بن صُوحان عبدی كنار قبر ایستاد، دست بر دلش نهاد و با دست دیگر خاك برمی داشت و بر سر خود می ریخت. آن گاه گفت: پدر و مادرم فدایت، یا امیر مؤمنان!

سپس گفت: گوارایت باد، ای علی! پاك به دنیا آمدی. صبر تو نیرومند و جهاد تو عظیم بود و با فكر خویش به پیروزی رسیدی و تجارتت سودآور بود. به دیدار آفریدگارت رفتی و خداوند هم با بشارتْ تو را پذیرفت و فرشتگانْ تو را در بر گرفتند. در جوار پیامبرصلی الله علیه وآله آرمیدی. خداوند هم با این جوار و همسایگی تو را كرامت بخشید. به رتبه برادرت مصطفی پیوستی و از جام سرشار او نوشیدی. از خداوند می خواهم كه بر ما منّت نهد كه پیرو تو باشیم و به سیره تو عمل كنیم و با دوستانت دوستی كنیم و با دشمنانت دشمن باشیم و ما را در زمره دوستانت برانگیزد.

تو به مقامی رسیدی كه كسی بدان نرسید و به درجه ای نایل شدی كه كسی به آن رتبه نایل نشد، و به جهاد راستین در راه خدا و در پیش روی برادرت مصطفی پرداختی و آن گونه كه باید به یاری دین خدا برخاستی، تا آن كه سنّت ها را برپا داشتی و فتنه ها را ریشه كن ساختی. اسلامْ استوار و پا برجا شد و ایمانْ سامان یافت. پس بهترین درود و سلام از من بر تو باد!

مؤمنان به تو پشتْ گرم شدند و با تو نشانه های راه، آشكار شد، سنّت ها برپا گشت و منقبت ها و خصلت های تو در هیچ كس فراهم نیامد. در پاسخ گویی به دعوت پیامبرصلی الله علیه وآله پیشتاز بودی، به یاری او شتافتی، جانت را سپر جانش ساختی و شمشیرت ذوالفقار را در صحنه های خوف و هراس، بركشیدی. با جهاد تو خداوندْ هر جبار سركش را درهم شكست، و با تو هر دلاورِ نیرومند، خوار شد. خداوند به دست تو دژهای مشركان و كافران و متجاوزان و فرومایگان را ویران ساخت و دشمنان گم راه را به دست تو كشت.

گوارا باد بر تو، ای امیر مؤمنان! از همه مردم به پیامبر خدا نزدیك تر بودی. اوّلین مسلمان و داناترین و فهیم ترینِ مردم بودی. گوارایت باد، ای ابو الحسن! خداوندْ جایگاهت را شرافت بخشید. در نسب و شرافت از همه مردم به پیامبر خدا نزدیك تر بودی و از همه زودتر مسلمان شدی. از همه یقینت سرشارتر، دلت استوارتر، در راه آن حضرتْ فداكارتر و در بهره، خیر تو عظیم تر بود. خداوندْ ما را از پاداش تو محروم نگردانَد و پس از تو خوارمان نسازد.

به خدا سوگند، زندگانی ات كلیدهای خیر و قفل های شر بود و امروز كه شهید شدی، كلید بدی ها و قفل نیكی هاست. اگر مردمْ سخنت را می پذیرفتند، از بالا و زیر پایشان از نعمت های الهی می خوردند؛ لیكن آنان دنیا را بر آخرت ترجیح دادند.

آن گاه به شدّت گریست و همه همراهانش را گریاند. روی به امام حسن و امام حسین و محمّد و جعفر و عبّاس و یحیی و عون و عبد اللَّه علیهم السلام كرده، در سوگ پدرشان - كه درود خدا بر او باد - تسلیتشان گفتند. مردم برگشتند. فرزندان امیر مؤمنان و پیروان آنان نیز به كوفه بازگشتند.[6].

3002. الكافی - به نقل از اُسید بن صفوان -: روزی كه امیر مؤمنان درگذشت، آن جا از صدای گریه به لرزه درآمد و مردم مثل روز وفات پیامبرصلی الله علیه وآله مدهوش شدند. مردی گریان و شتابان و «إنا للَّه وإنا إلیه راجعون» گویان آمد، در حالی كه می گفت: «امروز، خلافتِ نبوّت قطع شد» تا آن كه آمد و در مقابل درِ اتاقی كه امیر مؤمنان در آن بود ایستاد و گفت:

رحمت خدا بر تو باد، یا ابو الحسن! اولین مسلمان از این قوم بودی و در ایمان، خالص ترین آنان و در یقینْ استوارترین از همه خداترس تر بودی و بیش از همه رنج كشیدی و بیش از همه دور و بَر پیامبر خدا بودی و برای اصحاب او ایمن ترین بودی. مناقب تو از همه برتر، سابقه ات از همه ارجمندتر و درجه ات از همه بالاتر بود و به پیامبر خدا از همه نزدیك تر و در رفتار و اخلاق و شیوه و عمل، از همه به پیامبرصلی الله علیه وآله شبیه تر بودی. منزلت تو والاتر و نزد آن حضرت از همه گرامی تر بود.

خدایت از اسلام و پیامبرصلی الله علیه وآله و مسلمانانْ پاداش نیكو دهد. آن گاه كه اصحابش ضعیف شدند، تو نیرومند شدی، آن گاه كه عقب نشستند تو به میدان شتافتی و آن گاه كه سست شدند، تو قیام كردی. آن گاه كه اصحاب او در اندیشه های دیگر بودند، تو به شیوه رسول خدا پایبند ماندی، با آن كه به حقْ جانشین او بودی. به رغم منافقان و خشم آوردن كافران و ناخشنودی حسودان و خواری و خفّت فاسقان درگیر نشدی و زاری نكردی.

وقتی دیگران سست شدند، تو برای امر خدا به پا خاستی و چون به لكنت زبان افتادند، تو زبان گشودی. آن گاه كه آنان ایستادند، تو با نور الهی پیش رفتی. آنان از تو پیروی كردند و هدایت شدند. صدایت از همه پایین تر و عبادتت از همه والاتر بود. از همه كم حرف تر و از همه درستگوتر، از همه بزرگ اندیشه تر و از همه دلیرتر و با یقین تر و نیكوكارتر و به كارها آشناتر بودی.

به خدا سوگند كه در اوّل و آخر، سرور و سالار دین بودی: اوّل، آن گاه كه مردم پراكنده شدند و آخر، آن گاه كه سست گشتند. برای مؤمنانْ پدری مهربان بودی و آنان در كفالت تو بودند. باری را كه دیگران از برداشتن آن ناتوان بودند، تو بر دوش كشیدی و آنچه را تباه كردند، تو نگه داشتی و آنچه را وا گذاشتند، تو به آن پرداختی. وقتی فراهم گشتند، تو آستین بالا زدی و آن گاه كه بی تاب شدند، تو والا شدی. آن گاه كه شتاب كردند، تو شكیبایی كردی و آنچه را طلب می كردند، تو به چند برابرش رسیدی و آنان در سایه تو به آنچه نمی پنداشتند، رسیدند.

بر كافرانْ عذابی ریزان و دمان بودی و برای مؤمنانْ تكیه گاه و دژی استوار. به خدا سوگند، تو با نعمت های ولایت و خلافت سرشته شدی و از این عطیّه كامیاب گشتی و سوابق آن را به دست آوردی و فضیلت های آن را بردی. حجّت و دلیل تو كاسته نشد، قلبت به كژی دچار نگشت، بصیرتت ضعیف نشد، نترسیدی و فرو نیفتادی. همچون كوه بودی كه تندبادها آن را از جای نمی جنبانند. آن گونه بودی كه پیامبر خدا فرمود: "مردم در هم نشینی و قدرت و توان تو ایمان آوردند"، و آن گونه بودی كه پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: "در بدن خود ضعیف،[7] امّا در كار خدا پرتوان! در پیش خود فروتن و نزد خداوند، بزرگوار! در زمینْ بزرگ بودی و نزد مؤمنان، والا قدر!".

هیچ گوینده ای را جای عیبجویی در تو نبود و احدی را درباره تو طمعی برای ناحق نبود و برای هیچ كس نزد تو ملاحظه كاری و سازش نبود. ناتوانِ زبون و خوار، نزد تو نیرومند و عزیز بود تا آن كه حقّش را بستانی، و نیرومند عزیز در نزد تو خوار و ناتوان بود، تا حق را از او بستانی [ و به صاحبش برسانی]. نزدیك و دور، در نگاه عادلانه ات در حق برابر بودند. كار تو حق بود و راستی و مدارا. سخنت حكم قاطع و حتمی، و فرمان تو بردباری و دوراندیشی بود و اندیشه ات دانش و تصمیم در آنچه كردی.

به وسیله تو راهْ هموار گشت و دشواری آسان شد و آتش فتنه ها خاموش گشت و دینْ اعتدال گرفت و اسلامْ قوّت یافت. پس امر خدا چیره گشت، هرچند كافران خوش نداشتند. اسلام و مؤمنان با تو به ثبات و استقرار دست یافتند. بسیار پیش رفتی و پیشی گرفتی و آیندگانِ پس از خود را به رنج و زحمت شدید افكندی.

تو فراتر از آنی كه گریه جبرانت كند. داغ مصیبتت در آسمان، بزرگ به شمار آمد و مردم را خُرد كرد. إنا للَّه وإنا إلیه راجعون! به قضای الهی راضی هستیم و تسلیم فرمان اوییم. به خدا كه هرگز مسلمانان به مصیبتی چون فقدان تو گرفتار نخواهند شد. برای مؤمنانْ پناه و دژ استوار و قلّه ای بلند بودی، و بر كافران، سختگیر و خشمگین. خدای متعالْ تو را به پیامبرش ملحق سازد و ما را از پاداش سوگواری محروم نسازد و پس از تو گم راهمان نكند.

مردم ساكت بودند تا سخن او به پایان رسید. گریست و اصحاب پیامبر خدا نیز گریستند. پس هرچه او را جستجو كردند، نیافتندش.[8].









    1. مناقب آل أبی طالب: 313/3، بحار الأنوار: 241/42.
    2. تاریخ الطبری: 150/5، الكامل فی التاریخ: 438/2، مروج الذهب: 428/2.
    3. الكامل: 1123/3.
    4. روضة الواعظین: 153.
    5. مناقب آل أبی طالب: 308/3، بحار الأنوار: 45/236/42.
    6. بحار الأنوار: 295/42.
    7. شاید مراد آن باشد كه به جسم خود و مادیّات چندان اهمیّت نمی دادی.
    8. الكافی: 4/454/1، كمال الدین: 3/388، الأمالی، صدوق: 363/312.